بال های خیالم را از آن گرفتم!چرا که به
هرسویی پر می زد به ،جایی می رفت که
نباید می رفت،وسراغ کسی را می گرفت
که....
نمی توانستم تصاویری که خیالم از او می
ساخت را بشناسم;نمی توانستم همچون
واقعیت،خیالم را لمس کنم و فقط حسش می
کردم!
همیشه دوست داشتم بدانم که آیا اونیز به
من فکر میکند؟؟؟
آیا اونیزهمچون من که خیالم را به طرفش پر
می دهم،خیالش با من است یا...
کاش میتوانستم فکر او را بخوانم.کاش می
توانستم با افکارش زندگی کنم...
آرزو می کردم،که برای لحظه ای تصور کند
که به او فکر می کنم و به دنبال او در
تمام لحظاتم هستم...
((و اینــک که خیــالم پر پروازی نـدارد به خــودم می انــدیشــم و به افــکار غــم آلــودی که در ســر دارم!!))
برچسبها: پرواز خیالم, خیال, خیال بی کسی, خیال عاشقی, ,