خستگی هایم را بر روی کاغذ مینویسم
خستگی های که همگی از دوریست
غروب شادیهایم را مینویسم
گرمای اشکهایم را بر روی گونه هایم حــس میکنم
خاطرات شیرینم را به دست باد میسپارم
هرچه دارم و داشتم را به فراموشی میسپارم
و فقط به خستگی هایم فکر میکنم
چه قدر سخت است نتوانی خستگی را نیــــــز فراموش کنی آن هم خستگی عشق را
برچسبها: خستگی , خستگی عشق, فکر, باد, غروب, شادیهایم, مینویسم, کاغذ, دوری, ,